loading...
اس ام اس شب
علیرضا بازدید : 78 چهارشنبه 13 شهریور 1392 نظرات (0)

 

بعضیا مثله این دیوار های تازه رنگ شده می مونن

پشتت هستن ولی نمی شه بهشون تکیه کرد

اگرم تکیه کنی سر تا پای خودتو به گند کشیدی



چشم های تو شفافترین برکه هاست

اما قامت من شاید آنقدر بلند که توی چشم های تو جا نمی شود

باید برای عاشقی هایم دریا می جستم !



حالم به هم می خورد 

از کلمه های عزیزم و عشقمی که از دهان تو در آید

من را همان ببین صدا کن !



یه سری از عقل فقط دندونشو دارن

علیرضا بازدید : 80 چهارشنبه 13 شهریور 1392 نظرات (0)

 

همه بـدهی هایم را هم که صاف کنم

 
بــه دل خــود مدیون می مانم

برای تمام دلم می خواست های بی جواب مانده اش 


در زمانه ای که دروغ و واقعیت دستشان در یه کاسه است

چگونه می توان عاشقانه های واقعی را پیدا کرد ؟

دلم عاشقانه می خواهد 



بغض ها را گاهى باید قورت داد

عاشقانه ها را از پنجره تف کرد

و درها را به روى همه بست

گاهى هیچ کس ارزش دچار شدن را ندارد



اگر حرف وزن نداره

پس چه جوری کمر آدم رو می شکنه ؟

علیرضا بازدید : 67 چهارشنبه 13 شهریور 1392 نظرات (0)

 

مگر غير از وفا از من چه سر زد

كه دل را بي وفا خواندي و رفتي

مگرغير از نگاهت به چشمانم كه در زد

كه از ناز چشم خود ازدل گرفتی



قلبم گرفت عزیزم از بس که بی وفایی

تنگ غروب گم شد الماس آشنایی

خواستی ردم کنی تو یک جوری که نفهمم

یک لحظه باورم شد که من چقدر نفهمم



بی وفا عشق من

به خدا اشك من

می مونه رو گونه م

تا بیایی پیش من

رفتی و بعد تو

چه زجری كشیدم

هنوز تار موت و

به دنیا نمی دم



چه زود ازم خسته شدی چه زود از یاد بردی منو

چه زود یکی دیگه اومد جامو گرفت تو دل تو

بهم وفا نکردی و تیشه زدی به قلب من

منو به غم نشوندی و گذشتی از کنار من

نمیدونم به جرم عشق یه عمره که زندونیم

توی آتیش غم تو یه عمره دارم میسوزم

علیرضا بازدید : 76 چهارشنبه 13 شهریور 1392 نظرات (0)

 

از آن روزی که سربازی به پا شد-ستم بر ما نشد بر دخـــتران شد

بسوزد آن که سر بازی به پا کرد-تمام دخـــتران را چشم به راه کرد



هر روز تنگ غروب تو سربازی

صفا داره لب مرز تیر اندازی

تا چهل چراغ پادگان روشن میشه

سر دیگ عدسی غوغا میشه

توی دیگ عدس ، افتاده یک مگس

بخورم ، نخورم گرسنه می مونم

قدر آش ننم رو حالا می دونم



سر پستم رسیدم خوابم آمد - محبت های مادر یادم آمد

نوشتم نامه ای با برگ چایی - کلاغ پر میروم مادر کجایی

نوشتم نامه ای با برگ انگور - جدا گشتم دو سال از خانه ام دور



به صف کردند تراشیدند سرم را

لباس ارتشی کردند تنم را

الهی خیر نبینی سر گروهبان

که امشب کردی تو مرا نگهبان

علیرضا بازدید : 79 چهارشنبه 13 شهریور 1392 نظرات (0)

 

برگرد... یادت را جا گذاشتی نمی‌ خواهم عمری به این امید باشم که

برای بردنش برمی ‌گردی



با آنکه انتقام از دشمن حرام نیست...در عفو لذتی است که در انتقام نیست

 

 

گرچه سکوت بلندترین فریاد عالم است
ولی گوشم دیگر طاقت فریادهای تو را ندارد
کمی با من حرف بزن...



 

 

دلتنگ تو امروز شدم تا فردا...
فردا شد و باز هم تو گفتی فردا...
امروز دلم مانده و یه دنیا حرف...
یک هیچ به نفع دل تو تا فردا!!!

علیرضا بازدید : 78 چهارشنبه 13 شهریور 1392 نظرات (0)

 

مردم اینجا چقدر مهربانند 

 دیدند کفش ندارم 

 برایم پاپوش درست کردند



تمام عکاس خانه های این شهر را به دنبال یک عکس قدی 

شاید هم تمام رخ از عشق گشته ام

 فتوشاپ بیداد می کند این روزها



اگه فروختمت ناراحت نشو 

 چون هر کسی از یه راهی نون در میاره

 ما هم از گل فروشی



خرابه های دلم از تمام خانه های جهان قشنگتر است

 چون یاد تو در آن ساکن است

علیرضا بازدید : 98 چهارشنبه 13 شهریور 1392 نظرات (0)

 

هیکل یارو شبیه نیمرخ چنگاله بعد هر موقع میپرسی کجا بودی میگه باشگاه!




ﯾﻪ ﻋﻤﺮﯼ ﺑﺎ ﻋﺰﺕ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ولی ﺣﺎﻻ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻡ ﻣﯽﺧﻮﺍﻡ ﺑﺮﻡ ﺑﺎ ﺧﻮﺍﻫﺮﺵ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ!



من فقط عاشق اینم


حرف قلبتو بدونم


الکی بگم جدا شیم

تو بزنی با دمپایی ابری خیس تو دهنم و سرمو بکوبی به آینه شیشه هاش خورد شه تو صورتم و بگی زر نزن کصافط من دوست دارم و نمیتونم!




امروز بعد مدتها دیدم گوشیم زنگ خورد ؛ پریدم که زود جواب بدم دیدم سر زنگ دوم خاموش شد

هرکاری میکنم روشن نمیشه ، فک کنم از هیجان زیاد خودشم دچار حمله قلبی شده سکته کرده بیچاره

علیرضا بازدید : 84 یکشنبه 10 شهریور 1392 نظرات (0)

 

 

 

کو، آن که بردوشش کشاند در دل شب


قوت یتیم و دردمند و زار و مضطر


از ماتم جانکاه او هر رادمردى


دست مصیبت مى زند بر سینه و سر ...



روا باشد که گردد آسمان زیر و زبر امشب


که شد فرق على شیر خدا شقّ القمر امشب


ز خون فرق حیدر دامن محراب گلگون شد


به خاک افتاد از بیداد، نخلى بارور امشب



به شهر کوفه در محراب طاعت / علی شد کشته در حال عبادت


ز پـور ملجم مردود کافر / بخون شد غوطه ور ساقی کوثر ...



در آن شب قدری که قدرش را نمی دید / دست شقاوت تیغه ای از کینه ها داشت


در سجده افتاد آفتاب و ذکر می گفت / در زیر لب«فزت برب الکعبه»را داشت

 

شهادت امام علی (ع) تسلیت باد

تعداد صفحات : 10

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    شما کدام یک از موضوع اس ام اس ها را می پسندید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 79
  • کل نظرات : 12
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 85
  • آی پی دیروز : 29
  • بازدید امروز : 170
  • باردید دیروز : 48
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 341
  • بازدید ماه : 310
  • بازدید سال : 10,067
  • بازدید کلی : 44,613