در مسجد کوفه بغض ها می شکند
دیوار سکوت با دعا می شکند
گل کرده نوای رستگاری علی
چون فرق سرش عرش خدا می شکند
•
•
•
ای که از صورت خونین تو غم ریخته است
با تماشای تو یکباره دلم ریخته است
چه به روز سر تو آمده آخر بابا ؟
سرت از ضربه شمشیر به هم ریخته است
•
•
•
در خواب هم ای کوفه نمی بینی از این پس
الله احد از نفس ماه بریزد
دیگر سر این کوچه کسی نیست که هر شب
بارانی از الماس ته چاه بریزد
•
•
•
شق القمری ست در سماوات شده
چشم همه ی ستاره ها مات شده
ماهی که به خاطر خسوفش خورشید
کارش همه شب نماز آیات شده