عجب خیاط ماهری است دنیا
دل ما را برای هیچکس تنگ ندوخت
می گویند یک دقیقه طول میکشد تا شخص خاصی را بیابی
یک ساعت طول میکشد تا او را ستایش کنی
یک روز طول میکشد تا دوستش بداری
اما یک عمر طول میکشد تا بتوانی فراموشش کنی
من اینجا کنار فکرهایت آینده را میسازم خنده های از سر ذوق
گریه های خوشحال
راستی وقتی به نماز می ایستادی چقدر چهره ات رامیخواستم
مرا ببر به اوج
به خیال بیخیالی
به جدانشدن هر طوری که باشی باز هم دوستت دارم
اعتنا نکنی میدوم سمت دستانت پاهایم سست هم شود باز با خیالم مینوردم تا رسیدن
چشمان خیالت را میبینم که به گذشته نگاه میکند گذشته خوب بود من آینده را هم میخواهم
اصلا دیگه از حال خودم سر در نمیارم¡ نمیدونم باید دلتگش باشم باید فراموشش کنم بش فک کنم بش فک نکنم
ولی تنها چیزیکه میدونم اینه که هر چند لحظه یبار فکرش خودبه خود میاد تو ذهنم و ته قلبم چنان میسوزه که حس میکنم جونم داره درمیاد**دارم به این فک میکنم اونکه میدونس من آیدی خواهرشو دارم پس چرا عکسای عروسیشو با اون فرستاد به آشناهاش
که من ببینم؟ که من بسوزم؟ آخه از چی؟ هه آخ که چقدر زیاد دوسش داشتم
دیگه طاقت ندارم
دیگه نمی تونم تحمل کنم
یه بار تو بیا و دستمو بگیر
مگه چی ازت کم میشه؟
یه بارم تو برگرد سمتم
تو رو خدا
چقدر سخته
گل آرزوهاتو تو باغ دیگری ببینی و هزار بار تو خودت بشکنی
اونوقت زیر لب آروم بگی
گل من
باغچه ی نو مبارک
همیشه موقع خواب کنار بالشت خودم* ی بالشت هم واسه اون میذارم حس میکنم پیشمه؛پتو رو روش میکشم و خودم میرم بغلش آروم باهاش حرف میزنم تا خوابم ببره
براي بعضي درد ها نه ميتوان گريه كرد نه مي توان فرياد زد براي بعضي درد ها فقط مي توان نگاه كرد و بي صدا شكست
آرام بگیر زبان نفهم دلم را می گویم
آخر من از کجاتورا برایش بیاورم؟
چقدر دور تر از احساسم ایستاده ای
از این فاصله
تو
حتی صدایم را نمی شنوی
چه برسد به دلتنگی
دلم كه براش تنگ ميشه ميرم فيسبوكش رو نگاه ميكنم
وقتي ميبينم بدونِ من انقد خوشحاله دلم نمياد مزاحمش بشم
یه وقتایی که یاده اون روزا که باهاش بودم میفتم یاده آهنگه محسن چاووشی میفتم و فقط میگم لعنت به این دیدار
همیشــــــــه دلتنگی
به خاطر نبـــــــــــــودن شخصی نیست
گاه به علت حضور کسی در کنارت استـــــــــــــ
که حواسش به تــــــــــــــــو نیستــــــــــــــــ
دلم برای یک نفر تنگ است
نه میدانم نامش چیست
و نه میدانم چه می کند
حتی خبری از رنگ چشم هایش هم ندارم
رنگ موهایش را نمی دانم
لبخندش را هم
فقط میدانم که باید باشد و نیست
دلم تنگ کسی است که نمی دانم هنوز در خاطرش جایی دارم یا نه
دلم تنگ همان کسی است که دیگر حتی جواب سلامم را هم نمی دهد
دلم تنگ همان است که وقتی از کنارش می گذرم دیگر به من نگاهی نمی کند
دلم تنگ است تنگ
نمی دانم دیگر چه طور باید میبودم که نبودم
چرا حرفی نمی زنی بی معرفت حالم خوب نیس
وقتی دلم واسش تنگ میشه میرم سر قبرش و فقط گریه میکنم واین دلتنگی همیسه با منه
کاش
بازمعلمی بود و انشاِیی میخواست تاچندخط برایش درد دل کنم
مجنون همیشه مرد نیست
گاهی دخترکی تنهاست که زمانی لیلی کسی بوه
چرا غمگینی؟ عاشق شده ام
آیا عشق شیرین است؟ بله شیرین تر از زندگی
چرا تنهایی؟ ویژگی عاشق هاست
لذت تنهایی چیست؟ فکر به او و خاطرات او
چرا میروی؟ برای اینکه او رفت
دلت کجاست؟ پیش او
قلبت کجاست؟ او برده
پس حتما بیرحم بوده نه؟ نه اصلن
چرا؟چون باز هم او را میپرستم
اس ام اس ها دلنوشته های دلتنگی